
از تجربههای شکست ERP درس بگیریم – 2
|مطالعه موردی شرکت نایک
در فوریه 2001 شرکت نایک اعلام کرد که به سبب مشکلاتی که راهکار نرمافزاری جدیدشان ایجاد کرده، نتوانسته به اهداف فروش سه ماهه جاری خود دست یابد. پروژه استقرار این راهکار نرمافزاری با هدف کاهش زمان پاسخگویی به تقاضا از سال قبل آغاز شده بود. عموماً چنین راهکارهایی از الگوریتم و مدلهایی استفاده میکنند که فروش آینده را مبتنی بر سابقه فروش پیشبینی میکنند. این پیشبینی سپس به یک برنامه تولید تبدیل میشود که بر اساس آن سفارش مواد اولیه به تأمینکنندگان داده میشود. استقرار و استفاده موفقیتآمیز از چنین سیستمهایی برای دستیابی به نتایج بهینه آسان نیست. آزمون و خطا و ادامه به کار سیستمهای قدیمی در کنار راهکار جدید کمک میکند مشکلات سیستم جدید آشکار شده و در زمان مناسب برطرف شوند.
یکی از مشکلات عمده شرکت نایک تغییر فرایندهای کسبوکار و در نتیجه آن تغییر روشهای کار کردن نیروی انسانی بود که همانطور که پیشتر در مطالب قبلی گفته شد از عوامل مهم شکست پروژههای استقرار ERP است. این مسئله به ویژه با توجه به رویکرد استقرار یکباره در نایک مشکلات را تشدید کرد. چرا که در چنین حالتی مدیریت تغییر دشوارتر خواهد بود.
از سوی دیگر شرکت نایک در صنعتی فعالیت میکند که تقاضا به سرعت در حال تغییر است و تبلیغات و برنامههای افزایش فروش به شدت بر تقاضا تأثیرگذار است، از این رو زنجیره تأمین باید آماده پاسخگویی باشد و در زمان مناسب، مقدار تقاضا را به بازار عرضه کند. اگر کالای عرضه شده بیش از میزان تقاضا باشد، به اجبار تخفیف زیادی اعمال شده و سود کاهش مییابد. اگر عرضه کمتر از تقاضا باشد هم شرکت بخشی از بازار خود را از دست میدهد. عدم پاسخگویی به موقع زنجیره تأمین در هر صورت تأثیرات مالی منفی بر شرکت خواهد داشت. عموماً شرکتها برای ایجاد یک مدل از زنجیره تأمین بهینه خود، پارامترهایی را در نظر میگیرند و تا چند ماه برای اطمینان از اینکه نرمافزار میتواند بهترین برنامه تولید و توزیع در بازار را ایجاد کند، آزمون و خطا میکنند.
مشکلات عمده این پروژه ناشی از چند مسئله اساسی بود که نادیده گرفته شده بود:
- کمبود پیچیدگی در نرمافزار بدون توجه به تناسب آن با نیازمندیهای زنجیره تأمین نایک
یکی از مشکلات عمده در زیانهایی که شرکت نایک متحمل شد، به سبب شکلگیری انتظارات نادرست از قابلیت پیشبینی تقاضا توسط نرمافزار بود. نمیتوانید تنها با وارد کردن دادههای سابقه فروش در نرمافزار، منتظر خروج یک عدد جادویی از آن باشید! منطقی که اساس نرمافزارهای برنامهریزی تقاضا قرار میگیرد، در همه شرایط درست کار نمیکند و در مورد شرکت نایک، حتی با مدل کسبوکار انطباق نداشت. روش تأمین کفشهای ورزشی در این شرکت به این صورت بود که فروشگاهها از قبل سفارشهای خود را ثبت میکردند و در چنین سناریویی جایی برای پیشبینی باقی نمیماند. البته کسبوکارها میتوانند از منافع راهکارهای مدرن بهره ببرند، اما باید این نکته را نیز در نظر بگیرند که مدل کسبوکار باید با اساس طراحی راهکار انتخابی همخوانی داشته باشد.
- عدم استفاده دقیق از روش استقرار پیشنهادی توسط شرکت ارائه دهنده راهکار نرمافزاری
پیادهسازی سیستمهای برنامهریزی تقاضا بسیار پیچیده است و بر جنبههای مختلف یک سازمان تأثیر میگذارد. بنابراین میبایست مراحل دقیقی با ترتیب مشخص و هر یک در زمان مورد نظر طی شوند تا برنامه پیشبینی تقاضا و برنامه تولید و تأمین مواد اولیه محاسبه شده و با توجه به شرایط موجود قابل استفاده باشد. یکی از دلایل شکست پروژه ERP شرکت نایک، عدم استفاده دقیق از روش استقراری بود که شرکت ارائهدهنده راهکار نرمافزاری در نظر گرفته بود. روش پیشنهادی روشی چندفازی بود که در هر فاز بخشی از سیستم پیادهسازی شده و پس از آزمون و برطرف کردن مشکلات احتمالی آن، فازهای بعدی اجرا شدند. نایک با انتخاب رویکرد بیگبنگ یا استقرار تکدفعهای، کسبوکار خود را کاملاً در معرض ریسکهای استقرار قرار داد در حالی که میتوانست با فازبندی کردن فرایند استقرار راهکار ERP ریسکهای احتمالی را متوجه بخشهای کوچکتری از کسبوکار کند که منطقاً در چنین شرایطی امکان مدیریت کردن آنها و جلوگیری از شکست پروژه وجود داشت.
- رویکرد بیگبنگ یا تکدفعهای برای استقرار نرمافزار بدون آزمایش کافی
علیرغم اینکه به شرکت نایک پیشنهاد شده بود که طی فرایندی فازبندیشده پروژه را پیادهسازی کند، اما در نهایت رویکرد استقرار یکپارچه به این منظور انتخاب شد و چند هزار تأمینکننده و توزیعکننده به همراه تمام واحدهای تولیدی نایک همزمان استفاده از همه بخشهای سیستم جدید را آغاز کردند. چنین رویکردی در استقرار موجب میشود امکانی برای آزمایش نرمافزار فراهم نشود و در نهایت مدیریت کردن مشکلات مختلف در بخشهای گوناگون از کنترل خارج شده و پروژه با شکست مواجه شود.
پس از شکست پروژه استقرار نرمافزار زنجیره تأمین در شرکت نایک، هر شرکت گزارشی را از دلایل شکست پروژه ارائه کرد. طبیعی است که این گزارشها از دو دیدگاه مختلف شرکت نایک و شرکت ارائه دهنده راهکار نرمافزاری نوشته شده بودند. برخی تحلیلگران نیز بر روی مورد استقرار شرکت نایک یادداشتهایی نوشتهاند که کمابیش کاستیهای پروژه که احتمالاً ریشه مشکلات ایجادشده بوده است، نشان میدهد. برای نمونه با وجود پیچیدگیهای موجود در پروژه اغلب تحلیلگران معقتدند انتخاب رویکرد استقرار بیگبنگ نادرست است. در واقع حتی در پیادهسازی فازی پروژه هم ریسکهایی وجود دارد و بسیاری پیشنهاد کردند که اگر برنامهریزی پروژه با رویکرد استقرار موازی با استفاده همزمان از هر دو سیستم قدیمی و جدید صورت میگرفت، نتایج بهتری حاصل میشد. از سویی تمایل شرکت نایک برای استقرار یکپارچه نیز به سبب کاهش چشمگیر هزینههای استقرار، مشاوران مورد نیاز و نیروی پشتیبانی و مشکلاتی که در استفاده همزمان از هر دو سیستم وجود دارد، منطقی به نظر میرسد.
در نهایت میتوان گفت شناخت نیازمندیها به عنوان اساسی برای انتخاب درست راهکار و تلاش برای کاهش ریسکهای استقرار میتواند از عوامل مهمی باشد که احتمال شکست یک پروژه استقرار نرمافزار را به کمترین میزان برساند.